چندیست که بیمار وفایت شده ام
در بستر غم چشم به راهت شده ام
این را تو بدان اگر بمیرم روزی
مسئول تویی که من فدایت شده ام
بسیار زیباست ، در شب بارانی ، دیدن یار
امّا چه کنم ،............
دیوار بلند است و نگهبان بسیار
ما اهل دلیم ، اشاره را میفهمیم
راز شب پر ستاره را میفهمیم
به پنجره های بسته عادت داریم
با هرچه دل شکسته نسبت داریم
نیک باشی و بدت گویند خلق
به که بد باشی و نیکت بینند
بار حمّالان به دوش خود گرفتن ، ننگ نیست
زیر بار منّت نامرد رفتن مشکل است
ای دوست مزن زخم زبان جای نصیحت
بهتر که ببارد به سرم سنگ مصیبت
هر رهگــذری محــــرم اســـــرار نگردد
صحرای نمکــزار چمنــزار نگردد
هرجا که رسیدی تو مکش طرح رفاقت
هر کس که به تو یار وفادار نگردد